آرام بمیرم


توهمات

ته مانده یک مغز که سال پیش پوکید

آخر در دشت غربت بی دستانت آرام می میرم و آنقدر می نویسم که بدانی می دانم شانه هایم را برای گریه کردن دوست نداشتی و آنقدر می گویم که بدانی خاموشی مهلک جانم را در آغوش گرفته وآنقدر فریاد می زنم که بدانی بی دستان گرمت در این شهر پر تشویر گم می شوم و به دشتی غریب باز بی دستان گرمت می کوچم تا آرام آرام بمیرم..............

نظرات شما عزیزان:

سپهر
ساعت22:58---21 بهمن 1390
و مردن من آغاز راهت باشد.
پاسخ:ممنون


رها
ساعت18:39---18 بهمن 1390
روزگارم بد نيست‌.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي‌، سر سوزن ذوقي‌.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت‌.
دوستاني ، بهتر از آب روان‌.

و خدايي كه در اين نزديكي است‌:
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب‌، روي قانون گياه‌.



هادی
ساعت2:00---10 بهمن 1390
شانه هاي من براي روزيست كه از همه بريده باشي و كسي شانه اي برايت نداشته باشد و به من برسي ان زمان زمانيست كه از فرط خستگي حتي اگر بخواهي هم نتواني از من دور شوي

ممنون از اينكه بهم سر زدي بازم منتظرتم


ZANROZ
ساعت23:56---5 بهمن 1390
سایت شما واقعا خوب بود تمایل دارید به تبادل لینک با هم اگر صلاح دیدید بعد از دیدن وبلاگ من در نظرات من بنوسید تا شما را لینک کنم افتخار ماست با شما تبادل لینک کنیم با تشکر

Anna
ساعت23:15---5 بهمن 1390
سلام
من در مورد لینک موافقم اما شما لینک های منو نمی بینید هیدن هستند
در خدمتم
در فرصت مناسب می رسم خدمت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 1 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 13:20 توسط توفان | |


Power By: LoxBlog.Com